محل تبلیغات شما

یکی از قوانین سفت و سخت تاریخ این است که تجمل به ضرورت بدل خواهد شد و بذر اامات جدیدی را خواهد کاشت. وقتی کسی به یک کالای تجملی خو بگیرد، آن را حق مسلم خود خواهد دانست و از آن پس بنای زندگی را بر آن شیوه خواهد گذاشت. نهایتا به جایی میرسد که دیگر نمی تواند بدون آن زندگی کند. بگذارید یک نمونه ی آشنای دیگر از زمان حاضر اشاره کنیم. در طی چند دهه ی اخیر، دستگاه های بی شماری اختراع کرده ایم که در وقت صرفه جویی می کنند و قرار است زندگی را برایمان آسان تر کنند. قبلا نوشتن یک نامه و نوشتن آدرس و زدن تمبر روی پاکت پستی و انداختنش در صندوق پست وقت زیادی می گرفت. روزها و هفته ها، شاید حتی ماه ها زمان می برد تا جوابی دریافت کنیم. الان می توانیم نامه ی خود را به سرعت باد به آن سوی کره ی زمین ایمیل کنیم و (اگر مخاطب آنلاین باشد) یک دقیقه بعد جواب را هم دریافت کنیم. به این ترتیب زحمتان کمتر شده است و در وقت هم کلی صرفه جویی کرده ایم، ولی آیا زندگی آسوده تر شده است؟ متاسفانه خیر. در عصر نامه های پستی قدیمی مردم وقتی نامه می نوشتند که حرف مهمی برای گفتن داشتند. به جای اینکه هرچه را بلافاصله به ذهنشان می رسید روی کاغذ بیاورند، با دقت بیشتری درباره ی حرفی که می خواستند بزنند و شیوه ی بیان تعمق می کردند. توقع دریافت پاسخ با همان دقت و توجه را هم داشتند. اکثر مردم فقط معدودی نامه در ماه رد و بدل می کردند و معمولا خود را تحت فشار نمی دیدند که بلافاصله هم جواب بدهند. امروزه، من روزانه ده ها ایمیل از دیگران دریافت می کنم و همه هم توقع پاسخ فوری دارند. ما گمان می کردیم که داریم در زمان صرفه جویی می کنیم، ولی به جای آن سرعت ماشین زندگی را به ده برابر رساندیم و اوقات خود را مملو از تشویش و بی قراری کردیم.

ترجمه ی زیست شناختی اعلامیه ی استقلال آمریکا چنین خواهد شد:
"ما معتقدیم که این حقایق بدیهی و مستغنی از توضیح است که جمیع انسان ها به شکل های گوناگونی تکامل یافته و با برخی ویژگی های تغیرپذیر متولد شده اند، که از آن جمله است حیات و طلب لذت."

اکثر مردم نمی خواهند بپذیرند که نظم حاکم بر زندگی شان خیالی است، اما در حقیقت هر کسی در یک نظم خیالی "از قبل موجود" متولد می شود و خواسته هایش از زمان تولد بر اساس اسطوره های حاکم شکل می گیرد. در نتیجه، امسال و خواسته های ما مهم ترین توجیه برای نظم خیالی است. مثلا ارزشمندترین خواسته های مردم مروز غرب از اسطوره های عاشقانه و ناسیونالیستی و انسان گرایانه و سرمایه داری قرون اخیر شکل می گیرند. دوستان اغلب به هم اندرز می دهند: " از دلت پیروی کن!" اما دل آدمی جاسوس خائنی است که معمولا دستورالعمل هایش را از اسطوره های جاری حاکم دریافت می کند و اندر "از دلت پیروی کن!" حاصل ترکیبی از اسطوره های عقی قرن نوزدهم و اسطوره های مصرف گرایانه ی قرن بیستم است که در ذهن ما جایگیر شده اند. حتی آنچه را مردم شخصی ترین امیال خود می پندارند معمولا نظم خیالی تعیین می کند. مردم امروز بخش زیادی از پول خود را صرف سفرهای تفریحی به خارج از کشور می کنند زیرا معتقدان راستین اسطوره های رمانتیک مصرف گرایی هستند. رمانتیسیسم می گوید برای اینکه بتوانیم حداکثر قابلیت های انسانی خود را به کار گیریم باید تا آنجا که می توانیم تجربیات گوناگونی کسب کنیم. باید وجود خود را به روی طیف گسترده ای از عواطف بگشاییم؛ باید روابط گوناگون را بیازماییم؛ باید دستور غذاهای مختلف را امتحان کنیم؛ باید بیاموزیم از انواع مختلف موسیقی لذت ببریم. یکی از بهترین راه ها برای رسیدن به تمام این ها گسستن از عادات روزمره، پشت سر گذاشتن محیط های آشنا و سفر به سرزمین های دوردست است که در آنها امکان "تجربه" ی فرهنگ ها و بو ها و مزه ها و هنجارهای مردمان دیگر وجود دارد. ما به کرّات اسطوره های رمانتیکی می شنویم در این باره که "چطور یک تجربه ی جدید چشمان من را باز کرد و زندگی ام را تغیر داد". مصرف گرایی می گوید برای رسیدن به شادکامی باید تا آنجا که می توانیم کالاها و خدمات گوناگون را مصرف کنیم. رمانتیسیسم به عنوان مشوق تنوع، به طور کامل با مصرف گرایی جفت و جور است. ثمره ی آمیزش این دو با هم یک "بازار تجربیات" نامحدود است که بر مبنای آن صنعت گردشگری مدرن به وجود آمده است. صنعت گردشگری بلیت هواپیما و اتاق هتل نمی فروشد، بلکه تجربه می فروشد.

پدیده ی عینی مستقل از درک و آگاهی انسان ها و باورهایشان، وجود دارد. به عنوان مثال رادیواکتیویته اسطوره نیست. تشعشعات رادیواکتیو مدت ها قبل از آنکه انسان ها کفش کنند وجود داشت و خطرناک هم هست، حتی اگر انسان ها به آن باور نداشته باشند.
پدیده ی ذهنی چیزی است که وجودش وابسته به آگاهی و باورهای فرد است. این پدیده وقتی می تواند تغییر کند یا از بین برود که باورهای فرد دگرگون شود. بسیاری از کودکان به وجود دوستی خیالی باور دارند که دیگران نمی توانند او را ببینند یا صدایش را بشنوند.
پدیده ی بین الاذهانی چیزی است که در شبکه ی ارتباطی ای وجود دارد که آگاهی ذهنی بسیاری از افراد را به هم پیوند می دهد. اگر فردی عقاید خود را عوض کند یا حتی بمیرد، اهمیت چندانی ندارد. اما اگر اکثر افراد حاضر در آن شبکه بمیرند یا باورهایشان را تغییر دهند، پدیده ی بین الاذهانی تغیر خواهد کرد یا از بین خواهد رفت. بسیاری از قدرتمندترین نیروهای پیش برنده ی تاریخ بین الاذهانی هستند، مثل قانون، پول، خدایان، ملت ها. به عنوان مثال پژو دوست خیالی مدیرعامل شرکت پژو نیست، این شرکت در تخیل مشترک میلیون ها نفر وجود دارد.

راهی برای خلاصی از نظم خیالی وجود ندارد. وقتی دیوارهای زندانمان را فرو می ریزیم و به سمت آزادی می دویم، در حقیقت داریم روانه ی محوطه ی وسیع تر زندانی بزرگتر می شویم.

514. روزای روشن خداحافظ - هایده

510. رفتی غمت پایان من شد

509. انسان خردمند - یووال نوح هراری 2

ی ,های ,ها ,وجود ,هم ,اسطوره ,است که ,اسطوره های ,خود را ,را به ,که در

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دامغان 1 شايان و كيان ، نی نی مردهاي مامان